جدول جو
جدول جو

معنی بچا او - جستجوی لغت در جدول جو

بچا او
آب سرد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ یِ)
بچه که از کوچه بردارند و پرورش دهند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). کودکی که از راهگذر برداشته باشند. (ناظم الاطباء). لقیط. کوی یافت، کلمه ای است که اشعار بر فنای چیزی و انقطاع آن میکند و در اشعار بر فنا استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). و مبنی است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بقالیو. نوعی از ماهی دریاهای اروپا و افریقا. (دزی ج 1 ص 102).
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مرکّب از: بر + او، علیه کسی. به زیان کسی. ضد او
لغت نامه دهخدا
نام یکی از اقوام قدیم ژرمن است که در طرف مغرب رود رین و جهات هلند ساکن بودند و به جسارت و دلاوری معروف بودند و محاربات بسیار با رومیان کردند، حتی پس از قبول تابعیت هم بشورش و بلوا میپرداختند، سرانجام در قرن سوم میلادی فرانکها آنان را مغلوب و منکوب ساختند تا آنجا که بمرور زمان نامشان هم از بین رفت، (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلا او
تصویر کلا او
غوک وزغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با چو
تصویر با چو
گهواره، نه نی
فرهنگ لغت هوشیار
چشمه ی آب معدنی با خاصیت درمانی
فرهنگ گویش مازندرانی
آب معدنی که از زمین های جنگلی جوشد
فرهنگ گویش مازندرانی
آب سرد شده
فرهنگ گویش مازندرانی
جای آب، ظرف آب
فرهنگ گویش مازندرانی
آب چکیده از ماست یا پنیر
فرهنگ گویش مازندرانی
آب بی مزه، آب بدبو وغیر طبیعی
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات تعجب و ناباوری، از اصوات در مقام انتظار و توقع بر عدم سختگیری
فرهنگ گویش مازندرانی
نجات دادن، ذخیره کردن، صرف کردن
دیکشنری اردو به فارسی